سرور جوانان بهشت
ابن عباس مي گويد : رسول خدا (ص) در جايي نشسته بود. حسن (ع) به سوي حضرت مي آمد. چون پيامبر (ص) او را ديد ، گريه کرد و فرمود : «بيا به سوي من ، بيا به سوي من اي پسرم!». حسن (ع) هم نزديک آمد ، تا روي زانوي راست پيامبر (ص) نشست . رسول خدا (ص) فرمود : «اما حسن ، همانا او پسر من است و از من است و نور چشم من و روشني قلب من و ميوه ي دل من و آقاي جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است ». امر حسن (ع) امر من است و کلام او ، کلام من است . کسي که از او پيروي کند ، مرا پيروي کرده و کسي که او را نافرماني کند ، مرا نافرماني کرده است ». در ادامه ، از شهادت ايشان خبر داد و فرمود : «هر کس که بر حسن (ع) گريه کند ، کور نمي شود ، روزي که چشمها کور مي شود ؛ و کسي که براي او غمگين شود ، دلش غمگين نيست ، روزي که دلها غمناک اند ؛ و کسي که در بقيع او را زيارت کند ، قدمهايش بر پل صراط نمي لغزد ، روزي که قدمها مي لغزند»(1)
نوجوانان باهوش ، اولين مسلمان
علي (ع) وارد خانه شد. پيامبر (ص) و خديجه (س) مشغول خواندن نماز بودند. ايستاد و به رکوع و سجود آنها نگاه کرد . پيامبر (ص) آياتي از قرآن را تلاوت مي کرد. چون نماز آنها تمام شد ، علي (ع) از کارشان پرسيد : پيامبر (ص) در جواب فرمود : «ما نماز مي خوانيم ، براي خدايي که مرا به پيامبري مبعوث کرده است» ؛ و علي (ع) را به اسلام دعوت کرد. او مهلت خواست تا با پدرش مشورت کند. شب تا صبح در فکر بود . صبح نزد رسول خدا (ص) آمد و فرمود : «خداوند مرا آفريد ، در حالي که با پدرم مشورت نکرد. پس دليلي ندارد که من هم در مورد عبادت او با پدرم مشورت نمايم ». (2)
علي (ع) نوجواني ده ساله بود که به دين اسلام ايمان آورد. (3) اولين کسي بود که با رسول خدا (ص) نماز جماعت خواند.
عفيف کندي مي گويد : در زمان جاهليت براي خريدن لباس و عطر به مکه سفر کردم و با عباس عموي پيامبر (ص) ملاقات کردم . به کعبه نگاه مي کردم. ناگهان ديدم جواني آمد و به آسمان نگاه کرد و رو به کعبه مشغول نماز شد. چند لحظه بعد ، نوجواني آمد و سمت راست او ايستاد ، و بعد هم بانويي پشت سر آن دو ايستاد. از عباس جويا شدم ، گفت : آن جوان محمد (ص) است و آن نوجوان ، پسر عمويش علي (ع) و آن زن هم خديجه (س) همسر محمد (ص) است ».
عفيف کندي مي گويد : «اي کاش من چهارمين آنها مي بودم». (4)
خود علي (ع) در نهج البلاغه مي گويد : «بار خدايا! من نخستين کسي هستم که به حق رسيده و از آن را شنيده و پذيرفته است . هيچ کس بر من نماز پيشي نگرفت ، مگر رسول خدا (ص) .»(5)
همچنين علي (ع) مي فرمايد : «قبل از بعثت ، رسول خدا (ص) به حراء مي رفت و من او را مي ديدم . در آن زمان اسلام در خانه اي نيامد ، مگر به خانه رسول خدا (ص) و خديجه (س) که من سومين آنها بودم».(6)
در يکي از سالهاي قحطي مکه ، رسول خدا (ص) علي (ع) را که هشت ساله بود ، از ابوطالب گرفت ، تا او را تربيت نمايد و زحمتهاي ابوطالب را جبران کند و فرمود : «من همان ر ا برگزيدم که خدا او ر ا براي من برگزيده است ».(7)